وبلاگ رسمی یزدان مشایخی

ولاگ در حال به روز رسانی می باشد

وبلاگ رسمی یزدان مشایخی

ولاگ در حال به روز رسانی می باشد

دخت غزلواره شهر شراب

دوشنبه, ۸ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۲۱ ق.ظ

 

ای که به بوی تو گرفتار من
ای که به شب‌ها همه بیدار من

چون‌که بگفتم که رخت کن پدید
روی چو ماهت مژه بر هم کشید ؟

ای صنما خون جگرم ساختی
مانده و درمانده ترم ساختی

تشنه‌ی دیدار تو ام ای صنم
مِهر تو شد حلقه بر این گردنم

روی چو ماهت ز رُخم بر مَتاب
همچو قمر بر رخم از نو بتاب

طرّه‌ی گیسوی پریشان تو
دست من اندر همه دامان تو

جز به رهت نیست در این سَر رهی
بیخود و از خود شده زین آگهی

تا که نوای تو به این دل رسید
نغمه‌ی هر ساز دگر پر کشید

رهزن این غافله‌ی دل شدی
خاتمه‌ی نغمه‌ی سائل شدی

چاره‌ی درمان دلم هم ز روست
تا که مرا روی تو ام آرزوست

تا که توانم به رخت رو کنم
دست ظریفت بده تا بو کنم

لمس سر انگشت تو ای مهجبین
کردم و شعرم شده چون انگبین

صورت نادیده‌ی تو شاعرم
کرده و در سینه‌ی تو عاطرم

تَر بنما کام خود از بهر ما
پُر بنما جام خود از بهر ما

دختِ غزلواره‌ی شهر شراب
ساقی آن باده‌ی عهد شباب

عاقبت نامدنت نیک باد
لحظه‌ی دیدار تو نزدیک باد

یزدان مشایخی هشتم دی‌ماه 1393

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۰۸
یزدان مشایخی

شعر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی